سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمد مبشری
نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : مربع ترکیب

سـال‌ها دیـدۀ دل جانب رضوان داریم            این چنین میل تماشای تو جانان داریم
چون که دوریم ز تو حال پریشان داریم            روز و شب قبلۀ جان سوی خراسان داریم


کعبه خود دیده به اشراقِ نگاهت دارد
انعکاسی‌ست که از چشم سیاهت دارد

ما نه تـسلـیمِ تو در اوج رضائـیم همه            لطـف تو بود که در دین خـدائـیم همه
ما که با اسـم تو در ذکر و نوائیم همه            به تـولّای تو در مهـر و صفائـیم همه

هر کجـائـیم به کـوی حرمت مهـمانیم
به خـدا تا به ابـد در حـرمت می‌مـانیم

مرکز نور سماوات و زمین مرقد توست            وسط باغ جنان، خُلد برین مرقد توست
حلقۀ هر دو جهان را چو نگین مرقد توست            آنکه غم می‌برَد از قلب غمین مرقد توست

بی‌شـمارند ملائک به طـواف حـرمت
سـجـدۀ اهل سـمـاوات به خاک قـدمت

آستان تو همان عرش خدای ازلی‌ست            مهر و حُب تو همان معنی خیرالعملی‌ست
تویی آن که به جهان سرور و مولا و ولی‌ست            لقبت گر چه رضا، نام قشنگ تو علی‌ست

بر هـمـه عـالـم و آدم تو ولایت داری
بس که دل برده‌ای و جام محبت داری

خُرَّم آن دل که به عشاق رهت پیوسته            جان بگیرد ز تو هر جان، به لب دلخسته
سـائـلی آمده که دل به عـطایت بـسـته            رحم کن حضرت سلطان به دل بشکسته

ردِّ سـائـل نـنـمـایـی که مـرامت نـبـوَد
بخششِ کم نه، که در شأن و مقامت نبوَد

عرش حق سقف وَزینی است که بر پایۀ تو            هستی عالمی از جان گرانمایۀ توست
شرح گـل ذرّۀ بی‌قـدر ز آرایـۀ توست           
جـمع آیـات الـهـی هـمگـی آیـۀ توست

جلوۀ طور ز یک سایۀ تو منجلی‌است
برترین معجز موسایی و نامت علی‌است

آشـنـایی من و تـو ز قـدیـم است قـدیـم            دل من کنج حریم تو مقـیـم است مقـیم
به خدا جنتم این کوی و حریم است حریم            یار من سرور و آقا و کریم است کریم

مرز ایمان به تو، مرز است به خوبی و بدی
زائر قـبـر تو چون زائر عـرش ابـدی

مشهدت باغ بهشت است و تماشا دارد            در میـانـش حـرم و گـنـبـد زیـبـا دارد
پـارۀ جـان و تن حـضرت طاهـا دارد            مرقـدت بوی گـل یـوسف زهـرا دارد

لحظه لحظه دل ما در حرمت مهمان است
به برت هدیۀ ناقـابل ما این جان است

نقد و بررسی